اعتراف می کنم که خسته شدم! از همه چیز! از زندگیم، از خوابگاهم، از کارهای کسالت آور روتینم، از نقش هایی که بازی می کنم، از کارهایی که می خوام بکنم و نمی تونم، از افرادی که برام تکراری شدن، از بوی سیگاری که بغل دستیم می کشه، از این بی هدفی که زندگیمو... نه... کل وجودمو گرفته
!
اعتراف می کنم خسته شدم! از این سردردهای کشنده ی وقت و بی وقتم، از این سه هفته ای که به هر دلیلی حتی یه بارم به اندازه ی یه پیک دست به مشروب نبردم، از این لباس سیاهی که دارم هر روز می پوشم، از این همه کلاسای 8 صبحی که بی هیچ دلیل منطقی ای دارم می پیچونم، از این همه عصبانیت و پرخاشگریم، از این همه وقتی که برای خوندن کتاب و دیدن فیلم هدر دادم!
از همه ی اینا خسته شدم! اعتراف می کنم که دیگه نمی خوامشون! هیچکدومشونو!
پس مجبورم همشونو بازم ادامه بدم....!
چون اعتراف می کنم، چون بالا می آرم!
وبلاگ خوش رنگ خوبی داری اگر موافق باشی با هم تبادل لینگ کنیم
همه آدما تو یه دوره از زندگیشون این حالتا رو دارن. منم قبلا داشتم. نمیگم الان خوبم و از همه چی راضیم اما بهترم. بیا پیشم شاید نوشته هام کمکت کنه!
سلام. منم بیشتر اوقات به اون حسی که تو الان داری رسیدم..حس می کنم دارم بیهوده زندگی می کنم. بی هدف وقتمو می گذرونم.و بیهوده اکسیژن هدر میدم. معلق ام در این دنیایی که برام پوچ وبی معنیه.دنیایی که باید روزهاشو زورکی بگذرونم. همه چی برام بی معنی میشه.
ولی خوب دیگه خود ما هستیم که میتونیم روزهامون رو از حالت تکراری دربیاریم.
هر اتفاقی که برات میوفته خودت جذب کردی به چیزای خوب فکر کن تا اتفاقات خوب برات بیفته
خب خب! قانون جذب قانون مورفی و کلی چرندیات دیگه برای خوش کردن دل انسان به زندگی!
من قانون جذب رو قبول ندارم! چون تلقینه! تلقین به کارهای خوب هم فقط زمانی اتفاق می افته که حالت خوب باشه!
من یه قانون هم خودم کشف کردم که چون یه کوچولو بی تربیتی داره نمی گم
اولین کسی هستی که همه ی حرفاشو قبول دارم.بازم بهت سر میزنم و منم حرفامو بالا میارم
حرفایی که از یه جا موندن گندیده شدن
مرسی میکا جان که سر زدی!
خوشحالم میکنی اگه بازم میآی