اعتراف مثل تهوعه! اعتراف می کنیم ....

تو این وبلاگ همه‌ی زندگیمونو بالا می آریم

اعتراف مثل تهوعه! اعتراف می کنیم ....

تو این وبلاگ همه‌ی زندگیمونو بالا می آریم

به نام پدر

شب آغاز هجرت تو

شب در خود شکستنم بود

شب بی رحم رفتن تو

شب از پا نشستنم بود

شب بی تو

شب بی من

شب دل مرده های تنها بود

شب رفتن

شب مردن

شب دل کندن من از ما بود

واسه جشن دلتنگی ما

حتی گل گریه هم نبود

از هجرت تو شکنجه دیدم

کوچ تو اوج ریاضتم بود

سهم من جز شکستن من

تو هجوم شب زمین نیست

با پر و بال آخرین من

شوق پرواز آخرین نیست

بی تو باید دوباره برگشت

به شب بی پناهی

سنگر وحشت من از من

مرهم زخم پیر من کو؟

واسه پیدا شدن تو آینه

جاده ی سبز گم شدن کو؟

بی تو باید دوباره گم شد

تو غبار تباهی

نظرات 2 + ارسال نظر
آ . د . م سه‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 04:39 ب.ظ http://www.1adam.blogsky.com

:(

جمع اضداد پنج‌شنبه 27 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 09:01 ب.ظ http://emadi.blogsky.com

دنبال یه وب می گردم که یادمه این جا هم می اومد و رسیدم به این پستت و این اهنگ که چند دقیقه قبل گوش داده بودم
عنوان پست ...

شدیم ویکیپدیا خانوم!

داریوشه دیگه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد