به خاطر درگیری با ذهنش به حبس ابد در گور محکوم شد...
نفسی می آد و می ره ...
به دلیل بالا بودن رفت و آمدش ، ترافیک سنگینی ایجاد شده ...
شاید یه روز ترافیک قفل بشه ...
بعضی از رشته های افکارت رو پاره کن قبل از اینکه افکارت ، رشته هاتو پاره بکنه...
فلانی می گفت بارونو خیلی دوست دارم....
باران ... عشق ... سیگار کنج لب ... پالتو روی دوش ... خیابان ... قدم زدن ... عشق بازی با او ... قطره ی باران ... خاموشی سیگار ... نابودی معشوقه ... تف به زندگی ... نفرت ... تمنای آفتاب